آیه 64 سوره ص
<<63 | آیه 64 سوره ص | 65>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
این منازعه اهل آتش دوزخ محقق و حتمی است.
این گفتگو و مجادله اهل آتش حتمی و واقع شدنی است.
اين مجادله اهل آتش قطعاً راست است.
اين جدال اهل جهنم با يكديگر چيزى است كه به حقيقت واقع شود.
این یک واقعیت است گفتگوهای خصمانه دوزخیان!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«لَحَقٌّ»: مراد از حقیقت داشتن، وقوع و تحقّق است. «تَخَاصُمُ»: ستیزه و پرخاش. خبر مبتدای محذوف و تقدیر چنین است: هُوَ تَخَاصُمُ. و جمله (تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ) بیان (ذلِکَ) است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ قالُوا ما لَنا لا نَرى رِجالًا كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ «62»
و گويند: چرا مردانى را كه ما آنان را از اشرار مىشمرديم (در اين جا) نمىبينيم؟
أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصارُ «63»
آيا ما (به ناحقّ) آنان را به مسخره مىگرفتيم (و امروز اهل بهشتند، يا آنكه در جهنّم هستند) و چشمان ما به آنها نمىافتد.
إِنَّ ذلِكَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ «64»
همانا مجادلهى اهل آتش يك واقعيّت است.
نکته ها
در روايات معتبر آمده است كه: گروهى از شيعيان نزد اهل بيت عليهم السلام شكايت كردند كه گروهى ما را رافضى مىخوانند و از مشركان و كفّار بدتر مىدانند. امام عليه السلام سوگند ياد كردند كه شما مشمول شفاعت ما مىشويد و آنان در دوزخ سراغ شما را خواهند گرفت، سپس اين آيه را تلاوت كردند: «وَ قالُوا ما لَنا لا نَرى رِجالًا كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ». «2»
«1». اعراف، 39.
«2». تفاسير اطيبالبيان، نورالثقلين و كنزالدقائق.
جلد 8 - صفحه 122
سيمايى از تخاصم مجرمان
در قيامت، هر كس دنبال شريك جرم مىگردد كه گناهش را به دوش او بيندازد:
بعضى گويند: جامعه ما را منحرف كرد. «لَوْ لا أَنْتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِينَ» «1»
بعضى گويند: دوست بد ما را منحرف كرد. «لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ» «2»
بعضى گويند: شريك، ما را منحرف كرد. «الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ» «3»
بعضى گويند: بزرگان فاسد ما را منحرف كردهاند. «أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا» «4»
بعضى گويند: شيطان ما را منحرف كرد. «فَلا تَلُومُونِي وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ» «5»
پیام ها
1- برخى كسانى كه در دنيا از بدان محسوب شده، تحقير مىشوند، در بهشت كامياب خواهند بود. «لا نَرى رِجالًا كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ»
2- در دوزخ، افراد يكديگر را مىشناسند و هوش و حواس دارند. «ما لَنا لا نَرى رِجالًا»
3- زود قضاوت نكنيم، شايد افراد به ظاهر پست امروز، عالى مقامهاى قيامت باشند. «نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ»
4- قيامت روز اقرار است. «أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِيًّا»
5- بهشتيان در مجلس انس بر تختها تكيه زدهاند ولى دوزخيان با يكديگر جرّوبحث دارند. «مُتَّكِئِينَ فِيها»، «إِنَّ ذلِكَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ»
«1». سبأ، 31.
«2». فرقان، 29.
«3». زخرف، 67.
«4». احزاب، 67.
«5». ابراهيم، 22.
تفسير نور(10جلدى)، ج8، ص: 123
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّ ذلِكَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ (64)
إِنَّ ذلِكَ لَحَقٌ: بدرستى كه آنچه حكايت شد از احوال جهنميان، هر آينه راست و درست است، تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ: و آن جدال و نزاع اهل جهنم است با يكديگر.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قالُوا ما لَنا لا نَرى رِجالاً كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ (62) أَتَّخَذْناهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصارُ (63) إِنَّ ذلِكَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ (64) قُلْ إِنَّما أَنَا مُنْذِرٌ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ (65) رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُمَا الْعَزِيزُ الْغَفَّارُ (66)
قُلْ هُوَ نَبَأٌ عَظِيمٌ (67) أَنْتُمْ عَنْهُ مُعْرِضُونَ (68) ما كانَ لِي مِنْ عِلْمٍ بِالْمَلَإِ الْأَعْلى إِذْ يَخْتَصِمُونَ (69) إِنْ يُوحى إِلَيَّ إِلاَّ أَنَّما أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ (70)
ترجمه
و گويند چيست ما را نمىبينيم مردانيرا كه بوديم ميشمرديمشان از بدكاران
آيا گرفتيم آنانرا بسخريه يا برگرديد از ايشان ديدهها
همانا اين راست است آنمنازعه اهل آتش است
بگو جز اين نيست كه من بيم دهندهام و نيست معبودى مگر خداى يگانه داراى قهر و غلبه
پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است كه تواناى آمرزنده است
بگو آن خبرى بزرگ است
شما از آن رو گردانندگانيد
نبود براى من دانشى بجماعت بالاتر وقتى با يكديگر بحث مينمودند
وحى نميشود بسوى من مگر براى آنكه من بيم دهنده آشكارم.
تفسير
خداوند متعال باز نقل نموده كلام اهل دوزخ را با يكديگر كه گويند چه شده است ما را كه نمىبينيم در جهنّم مردانيرا كه ما آنها را از اشرار مىشمرديم در دنيا و ميگفتيم اينها با هم براى رياست و اغراض شخصى سازش نمودند كه ما را از دين آباء خود باز دارند آيا ما آنها را بسخريّه و استهزاء گرفتيم و چنين كار بدى كرديم چون اينجا كه نيستند معلوم ميشود در بهشتند يا اينجا هستند و چشم ما بآنها نمىافتد و محتمل است مراد آن باشد كه آيا ما كه آنها را
جلد 4 صفحه 477
سخريه نموديم عمدا كار بدى كرديم يا خبر چون در دنيا ما از باطن آنها آگاه نبوديم و چشم ما خوبيهاى آنها را نديد پس معذوريم و در هر حال اظهار ندامت و پشيمانى ميكنند و اتّخذنا هم بدون همزه استفهام نيز قرائت شده و بنابراين صفت ديگرى است براى رجالا و معنى واضحتر است و كلمهام معادل ما لنا لا نرى خواهد بود صريحا نه بنحويكه بيان شد كه معادل اتّخذناهم بود باعتبار دلالت همزه استفهام بر ندامت آنها از استهزاء خودشان براى نبودن آنرجال در جهنّم و بودنشان در بهشت كه مستفاد از ما لنا لا نرى است و محتمل است ام منقطعه باشد يعنى آيا ما آنها را مسخره نموديم و قدر آنها را نشناختيم و چشم ما خوبيهاى آنها را نديد جاى تأسف است چون معلوم شد آنها بهشتى بودند كه اينجا نيستند و گفتهاند مراد امثال ابو جهل و وليد بن مغيرهاند كه امثال عمّار و صهيب و خباب را در جهنّم نمىبينند ولى در روايات متعدده از ائمه اطهار با تأكيدات بليغه بدشمنان آل محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم كه دوستان ايشانرا در جهنّم نمىبينند تفسير شده و بشيعيان فرمودهاند و اللّه خدا غير از شما را اراده ننموده از آنها كه فرموده در جهنّم ديده نميشوند و اللّه دو نفر بلكه و اللّه يكنفر شما داخل جهنّم نخواهيد شد و بعد از تمام نزاعهاى جهنمىها در آيات سابقه و گفتگوشان اينجا خداوند فرموده اين مخاصمه و گفتگوى ندامت اثر اهل آتش با يكديگر حقّ است و شبههئى در آن نيست كه واقع خواهد شد و به پيغمبر اكرم دستور فرموده كه بفرمايد باهل مكّه من فقط پيغمبر خدايم كه بايد شما را از قهر و غضب او بترسانم الزام به قبول و مسئوليّت انكار آن با من نيست و نيست معبود بحقى مگر خداوند يگانه كه شريك و جزء ندارد و غالب بر هر شىء و قادر بر هر امرى است و چيزى و كسى نميتواند در مقابل او قيام و بر خلاف او اقدامى نمايد پروردگار آسمانها و زمين و موجودات در آن دو و ما بين آن دو است و مبدء و منتهاى تمام آنها است ارجمند و غالب و توانائى است كه كسى و چيزى نميتواند مانع از نفوذ اراده او شود و اگر بخواهد گناهكاران را تمامى بتمام گناهانشان عذاب كند ميتواند ولى آمرزنده است و هر گناهى را از هر كس بخواهد مىآمرزد و بمناسبت سبق ذكر انذار صفات جلال بيشتر ذكر شده است و نيز دستور فرموده كه بفرمايد آن خبر بيم دهنده بودن من از آتش جهنّم و قهّاريّت خداى يگانه
جلد 4 صفحه 478
خبر بزرگى است كه بايد كاملا بآن توجّه داشت و حقّ بودن آنرا دانست و از آن ترسيد ولى مع الاسف شما از استماع و تفكّر در آن گريزانيد يا آنچه خبر ميدهد پيغمبر صلى اللّه عليه و اله بآن خبر مهمّى است كه بايد بآن توجّه داشت و نبايد از آن غافل و رو گردان بود و شما بآن اعتنا نميكنيد منكه از احوال ساكنان عالم اعلى مطلع نبودم و علم ببحث و گفتگو و ردّ و قبول آنها نداشتم اين قبيل مطالب بطريق وحى از خداوند بمن ميرسد و وحى نميشود بمن مگر براى آنكه پيغمبرم و بايد مردم را از خدا بترسانم با بيانات واضح و آشكار چنانچه نمونه آن در آيات آتيه خواهد آمد انشاء اللّه تعالى اين معانى از ظاهر اين آيات بنظر ميرسد ولى قمّى ره و در بصائر از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه مراد از نبأ عظيم امير المؤمنين عليه السّلام است و از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه مراد از نبأ امامت است و نيز قمّى ره در حديث معراج از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه چون جبرئيل پيغمبر صلى اللّه عليه و اله را بسدرة المنتهى رسانيد از رفتار بازماند و حضرت رسيد بجائيكه كسى بآن جا نرسيده بود چون جز نور حق چيزى فاصله بين حبيب و محبوب نبود و خدا از پيغمبر ص پرسيد بحث ملأ اعلى با يكديگر در چه بود حضرت عرض كرد من نميدانم مگر آنچه را تو بمن آموختى پس خداوند دست قدرت خود را ميان دو كتف او گذارد و پيغمبر فرمود من خنكى آنرا در وسط سينه خود يافتم و هر چه از گذشته و آينده از من پرسيد دانستم از آن جمله آنكه فرمود ساكنان ملأ اعلى در چه بحث ميكردند عرض كردم در كفّارات و درجات و حسنات و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم نقل نموده كه خدا بمن فرمود ميدانى ملأ اعلى در چه گفتگو ميكردند عرض كردم خير فرمود بحث ميكردند در كفّارات و درجات و امّا كفّارات فراوان نمودن آب وضو و رفتن بنماز جماعت و انتظار نماز بعد از نماز است و امّا درجات افشاء سلام و اطعام طعام و نماز شب است با آنكه مردم در خواب باشند و ظاهرا چون معناى حسنات واضح بوده ذكر نفرمودهاند و سخريّا بضمّ سين و الّا انّما بكسر همزه نيز قرائت شده يعنى وحى نميشود بمن مگر آنكه تو بايد بيمدهنده مردم و آشكار كننده حق براى آنها باشى و بامر ديگرى مأموريّت ندارى و اللّه تعالى اعلم بحقائق الامور.
جلد 4 صفحه 479
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّ ذلِكَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهلِ النّارِ (64)
محققا اينكه فرموديم هر آينه حق است و ثابت مخاصمه نمودن اهل آتش است.
اهل عذاب براي اينكه بتوانند رفع عذاب از خود كنند با اينكه تقصير آنها بر خود آنها مكشوف شده گناه خود را گردن يكديگر مياندازند يكي ميگويد پدر و مادر مرا گمراه كردند يكي ميگويد رفقا و دوستان يكي رؤسا و اكابر يكي فاميل و اقارب و هكذا تمام بجان يكديگر ميافتند چنانچه ميفرمايد الأَخِلّاءُ يَومَئِذٍ بَعضُهُم لِبَعضٍ عَدُوٌّ إِلَّا المُتَّقِينَ- زخرف آيه 67- خداوند ميفرمايد قالَ لا تَختَصِمُوا لَدَيَّ وَ قَد قَدَّمتُ إِلَيكُم بِالوَعِيدِ- ق آيه 27- حجت بر همه تمام شده و عذري بر احدي باقي نمانده.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 64)- سپس به عنوان یک خلاصهگیری از گفتگوهائی که میان دوزخیان
ج4، ص197
واقع میشود و تأکید بر آنچه گذشت میفرماید: «این یک واقعیت است گفتگوهای خصمانه دوزخیان» (إِنَّ ذلِکَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النَّارِ).
دوزخیان در این جهان نیز گرفتار تخاصم و نزاعند و روح پرخاشگری و نزاع و جدال بر آنها حاکم است، و هر روز با کسی درگیر و گلاویز میشوند، و در قیامت آنچه در درون داشتند ظاهر میگردد، و در جهنم به جان هم میافتند.
جالب این که بهشتیان بر سریرها و تختها تکیه زده، به گفتگوهای دوستانه مشغولند در حالی که دوزخیان در حال جنگ و جدالند که آن خود موهبتی است بزرگ، و این عذابی است دردناک!
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم